پنج پرسش وجود دارد که باید دربارهاش بیندیشیم و بکوشیم با تمام توان عقلی و ذهنی و روانی به آنها پاسخ دهیم. هنگامی که از برخی مردم پیرامون اوضاع کشورهای عراق، سوریه، یمن، لیبی، سومالی، پاکستان، افغانستان و ... سؤال شود، پاسخ دو کلمه است: «هرج و مرج عمدی» که کسینجر آن را طراحی کرده و کاندولیزا رایس اجرا نموده است. به نظر اینان باید همیشه در منطقهی عربی و ژرفنای استراتژیک اسلامی آن هرج و مرج خلاقانه باشد. معنای هرج و مرج روشن است و خلاقانه و عمدی هم یعنی چیزهایی آفریده شود و طبق آن اموری به وجود بیاید و چیزهایی پنهان نگه داشته شود و اموری علنی گردد. آنگاه افراد سودجو میآیند و نتایج حاصل از هرج و مرج را برای خویش میبرند که ممکن است طلا باشد یا معادن اشیای نفیس، یا گاهی ممکن است مار بیرون بیاید یا کف و اشیای بیهوده و بی ارزش سربرآورد، گاهی اشیای سودمند و گاهی چیزهای مضری مییابند.
کسی که باعث ایجاد هرج و مرج عمدی شده است تا از آن بهره ببرد، یا یک انسان است که در پی منافع خویش بوده است، ولی چون اوضاع عادی بود، ترسید که نگهبانان یا صاحبان خانه بیدار گردند و او مجبور باشد هزینهی گزاف یا ارزانی را بپردازد، لذا عمدا در پی ایجاد آشوب و تنش سازمانیافته برمیآید و نمیگذارد صاحبان خانه مقاومت کنند، زیرا همهی ایشان را مشغول میکند و تلاشهایشان را پراکنده میسازد. در عین حال که او فرصت کافی به دست میآورد تا آنچه را میخواهد برگیرد یا آنچه را دوست دارد، برگزیند و با خود بدون هیچ هزینهای ببرد.
از زمانی که غرب بر کشورهای ما چیرگی یافته است، ما را در آشوبهای گوناگون و با نامها و عوامل مختلف قرار داده است؛ تنشهایی که او انتخاب و فراهم میکند و ما اجرا مینماییم. ولی باید بدانیم چه کسانی در ترویج هرج و مرج تحت عناوین گوناگون همکاری میکنند؛ عمدی، اتفاقی، تنشزا یا پرهیاهو. ما خودمان هرگاه غرب بخواهد در ایجاد، تدبیر و انفجار آشوب او را یاری میکنیم، آن هم با کودنی، آمادگی و شایستگیای که برای استحمار و استعمار داریم و طبق مدلی که او خواسته است، آن را اجرا مینماییم. آنان چشمانی خیره و کمرهایی آماده دیدهاند که هرگاه خواستند بهره میبرند. و اگر قابلیت استعماری و استحماری ما نبود، این مسیر برای ایشان فراهم و آماده نبود.
نیاز داریم دوباره این پرسش را بپرسیم: چه کسی بهره میبرد؟ اکنون پیش روی خویش همهی احتمالات و فرضیهها را میگذاریم، پیوسته میاندیشیم، حذف میکنیم، و به مقتضای دلایل و قراین باقی میگذاریم، آنچه را مستحق حذف است، کنار میزنیم و آنچه را احتمالا مؤثر باشد، باقی میگذاریم، همینگونه ادامه میدهیم و غربال میکنیم تا استفاده کنندگان در دو، سه یا چهار گروه محدود شوند. تا سرانجام بگوییم این فرد مستفید میشود، و این فرد دشمن است و باید از آن بپرهیزیم. هرگاه این پرسش مطرح میشود، باید چهار سؤال دیگر هم در کنارش طرح گردد: استفاده چیست؟ از چه چیزی؟ چرا چنین میکنند؟ و چگونه آن را در مقابل ما انجام میدهند؟
مثلاً در عراق چه کسی از این همه مسائل بهره میبرد؟ از آغاز سدهی پیشین و تا امروز چه کسی این همه مشکل برای عراق و عراقیها ایجاد کرده است؟ و این مشکل چیست؟ چرا و چگونه انجام گرفته است؟ آنگاه میتوانیم فرد بهرهمند را بشناسیم، خواه مستقیم و رودررو باشد یا از فحوای سخن و چهره یا آثار و تاریخ یا نشانههایی که دال بر این موضوع است.
در افغانستان، جیبوتی، سومالی، سوریه، پاکستان، یمن، لیبی، داعش و القاعده نیز چنین است.. از اوضاع سوریه چه کسی بهره میبرد؟ از یمن چه کسی استفاده مینماید؟ از القاعده چه کسی سود میجوید؟ از داعش چه کسی بهرهمند میگردد؟ بدون ورود به هیچ یک از جزئیات، چه کسی از این رویدادها بهره میبرد؟
اگر بتوانیم چنین کنیم شاید توانسته باشیم حتی پس از مدتی به عقلانیتی برسیم که اهل تشخیص و فهم عمیق است و میتواند رخدادها را پیگیری نماید، سازندگان را بشناسد، ریشهها را دریابد و ببیند چگونه آنان میتوانند استعداد، توانایی، فرهنگ، تاریخ، دین و آداب ملتها را به کار گیرند و به راحتی بتوانند با سرنوشت ایشان بازی نمایند و میانشان فرهنگی به وجود بیاورند که نزدیک به فرهنگ «مرگ بر فلان و زنده باد فلان» است. اگر یک فرد شیعی در عراق از خودش بپرسد وقتی من برادر سنیام را میکشم یا خانهاش را آتش میزنم، چه کسی سود می برد؟ اگر فرد سنی نیز همین سؤال را بپرسد که چه کسی از کشتن برادر شیعهام یا ویرانی منزلش بهره میبرد؟
اگر همین پرسشها را ادامه بدهد، تا ماهیت افراد بهرهمند را بشناسد و اینکه از چه چیزی بهره میبرند و چرا بحران میآفرینند؟ برای در آغوش گرفتن برادرش به پاخواهد خاست، چون به اشتباهش پی میبرد و میداند که با توطئهی سودجویان، بسیار از مقصد دور شده و از دشمن واقعی غافل گردیده است و به او فرصتی دادهاند تا هر چه را میخواهد بردارد و غنایمش را آرام و در امنیت کامل برگیرد. فرد بهرهمند خون خویش را با ارزش میداند و تمام یک ملت مثل عراق یا سوریه را در مقابل چند نفر از فرزندان خود، بی ارزش میبیند. بدین سبب سربازگیری و آمادهسازی مزدوران و محور قراردادن افراد خاص را اختراع کردند و هواپیماهای بدون سرنشین را ساختهاند تا هر جا را میخواهند بکوبند و هر گاه خواستند در هوا به پرواز درآیند. اگر سقوط کردند، فقط یک زیان مالی به ایشان رسیده که در برابر فوایدی که به دست آوردهاند، یا در سایهی هرج و مرج رایج، بدون توجه به اسامی و القاب، ناچیز است.
ای مردم، بگذارید بارها و بارها این موارد را بپرسیم تا سودجو را بیابیم. نباید اوقات گرانبهای خود را صرف آن تحلیلات گمراه شده و گمراه کننده نماییم که هیچ سودی ندارد و باعث بیدارگری نشده و چیزی را محقق نمیگرداند. اگر خواستید چند هفته یا یک ماه این را تجربه کنید تا هراس فاجعه را احساس نمایید. بهرهمند امروز همانند بهرهمند دیروز در جنگ بدر است: «وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (انفال/48) (و آنگاه که شیطان، کارهایشان را برایشان آراست و گفت امروز کسی از مردم بر شما چیرگی ندارد و من پناه شما هستم. وقتی دو گروه رو در رو قرار گرفتند، به عقبش برگشت و گفت به یقین من از شما بیزارم، من چیزی میبینم که شما نمیبینید. من از خدا میترسم. و خدا به سختی کیفر میدهد).
سودجو می کوشد با نمادهای گوناگونی ظاهر شود و مدعی صداقت و اخلاص میگردد، در حالی که نه صادق است و نه مخلص. تمام هدفش این است که ما را به نبرد با یکدیگر بکشاند، و سپس خود را از صحنه بیرون میکشد تا منافع و غنایم حاصل از رویداد را جمع کند. شیاطین انسی را میبینیم که با شیاطین جنی همکاری میکنند. شیاطین انس و جن، سخنان به ظاهر آراسته را برای فریب به یکدیگر وحی میکنند. و کسانی هم به آنان گوش میدهند و تأثیر میپذیرند و پشت سرشان حرکت مینمایند، بدون اینکه از خویش این سؤالات را بپرسند و بدانند چه کسی بهره میبرد، حقیقت ماجرا چیست، چه استفادهای مینمایند، و چرا چنین شده و چگونه به اینجا رسیده است؟ اینان به سوی پرتگاه میروند و خود را ویران مینمایند، ولی شیاطین انس و جن خود را کنار میکشند. «وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ...» ( ابراهيم/22) (و هنگامی که کار تمام شد، شیطان گفت به یقین خدا شما را وعدهی حقیقی داد و من هم وعده دادم، ولی خلاف وعده کردم...).
نظرات